جدول جو
جدول جو

معنی کوتاه گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

کوتاه گردیدن
(زَ / زِ خوَرْ / خُرْ دَ)
کوتاه شدن: کثث اللحیه کثاثه و کثوثه، بسیاربیخ گردید ریش و انبوه شد و کوتاه گردید و درهم پیچید. (منتهی الارب). و رجوع به کوتاه شدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ شِ کَ تَ)
دوتاه گشتن. دوتا شدن. دوتا گشتن. دولا شدن. دوتای شدن. (یادداشت مؤلف). تلوی. التواء، دوتاه گردیدن رسن. (منتهی الارب). رجوع به دوتاه گشتن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ گَ دی دَ)
سخت تعب دیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوفته شدن:
به شاهراه نیاز اندرون سفر مسگال
که مرد کوفته گردد بدان ره اندر سخت.
کسائی (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا).
رجوع به کوفته شدن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ)
آنکه گردن وی دراز نباشد. (ناظم الاطباء). آنکه گردن کوتاه دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : رجل هنیع، مرد کج قامت یا پست و کوتاه گردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا